پنج‌شنبه 20 ثور/اردیبهشت 1403 برابر با Thursday, 9 May , 2024
جستجو
Close this search box.
از مهاجرت‌های اجباری تا بازگشت‌های اجباری به افغانستان- ایراف

نسیم مجیدی از بنیانگذاران و مدیران شرکت ساموئل هال است که در ۱۵ سال اخیر بر حوزه‌ی تحقیقات مهاجرت در آسیا، آفریقا و اروپا متمرکز بوده و در کابل، نایروبی، تونس و برلین دفتر دارد. این شرکت بیش از ۴۰ محقق و هماهنگ‌کننده‌ی میدانی در کشورهای مبدأ، ترانزیت و مقصد مهاجرت‌های بین‌المللی دارد. خانم مجیدی از دانشگاه ساینس‌پو دکترای حکمرانی و علوم سیاسی دارد و پایان‌نامه‌اش در مورد «مدیریت مهاجرت از راه دور: بازگشت، ادغام مجدد و مرزبندی مجدد در افغانستان» بوده است. در سال ۲۰۱۷ او برای موسسه‌ی مطالعات سیاستگذاری مهاجرت گزارشی با عنوان «از مهاجرت‌های اجباری تا بازگشت‌های اجباری در افغانستان: سیاست و اجرای برنامه» نوشت. این روزها که میزان بازگشت‌های اجباری مهاجران افغانستانی هم از سمت پاکستان و هم از سمت ایران رقم‌های میلیونی را تجربه می‌کند مطالعه‌ی خلاصه‌ی مدیریتی این گزارش در باب اثرگذاری این بازگشت‌ها در کاهش مهاجرت‌ها از افغانستان می‌تواند خواندنی باشد.

به گزارش ایراف؛ افغانستان  از دیرباز یکی از مهاجرفرست‌ترین کشورها هم در سطح منطقه و هم در سطح جهانی بوده‌ است. علی‌رغم این‌که ماهیت جریان‌های مهاجرتی از افغانستان در طول دهه‌های اخیر تغییراتی داشته است اما اطلاعات کمی در مورد تعداد افغانستانی‌هایی که مهاجرت، جابه‌جایی و برگشت به کشور خودشان را تجربه کرده‌اند وجود دارد. یکی از منابع معمول در این زمینه،‌ گزارش سازمان جهانی صلیب سرخ در سال ۲۰۰۹ است که برآورد کرده بود از هر چهار افغانستانی سه نفرشان به نوعی تجربه‌ی جابه‌جایی را در زندگی‌شان داشته‌اند.

امروزه یک ویژگی کلیدی در مهاجرت افغانستانی‌ها بازگشت آنان به افغانستان است که گاه به صورت داوطلبانه و اغلب به صورت اجباری رخ داده است. این بازگشت‌ها که شامل هم مهاجرانی می‌شود که اخیرا افغانستان را ترک کرده‌اند و هم مهاجران که شاید دهه‌ها از زمان خروج‌شان از افغانستان می‌گذرد تاثیرات معناداری بر افراد و جامعه‌ای که به آن بازمی‌گردند و نیز دینامیک‌های سیستم مهاجرت از افغانستان دارد.

در ابتدا، اکثر بازگشت‌کنندگان، پناهندگان افغانستانی بودند. برنامه‌ی بازگشت پناهندگان افغانستانی که بعد از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۲ توسط کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان اجرا شد،‌بزرگ‌ترین برنامه در این زمینه بود. بازگشت‌ها داوطلبانه بودند و در ابتدا با انگیزه‌ی بازگشت به وطن و ساختن دوباره‌ی آن صورت می‌پذیرفتند. اما با افزایش خشونت‌ها در افغانستان و تداوم رشد اقتصادی پایین این کشور در سالیان بعد، این بازگشت‌های داوطلبانه به تدریج متوقف شدند. به جای آن تعداد افغانستانی‌هایی که در جست‌وجوی امنیت و یک زندگی بهتر در داخل منطقه یا فراتر از آن (کشورهای اروپایی) دست به مهاجرت زدند افزایش پیدا کرد.

اما جریان‌های اجباری مهاجرت افغانستانی‌ها و تجارب آنان در کشورهای مقصد فقط یک بعد از تصویر مهاجرت آنان است. بعد دیگری که کمتر مورد توجه قرار گرفته بازگشت اجباری است که توسط سیاست‌های محدودکننده در کشورهایی که مهاجران و پناهندگان به آنها پناه برده‌اند هدایت می‌شود. در مورد افغانستان این بازگشت‌های اجباری از کشورهای ایران، پاکستان و اخیرا اتحادیه‌ی اروپا صورت می‌گیرد. فقط در سال ۲۰۱۶ مهاجرت‌های اجباری حدود ۱ میلیون افغانستانی را تحت تاثیر قرار داد. گزارش پیش‌رو می‌کوشد تا دینامیک‌های بازگشت اجباری را از دریچه‌ی تجربه‌ی افغانستانی‌ها مورد مداقه قرار دهد.

در حال حاضر کشور افغانستان با مسائل پیچیده‌ی حاصل از بازگشت بی‌سابقه‌ی شهروندان افغانستانی و نیز بحران‌های انسانی متعددی روبه‌رو است. به طور موازی افزایش تعداد افغانستانی‌هایی که در کشورهای اروپایی تقاضای پناهجویی می‌دهد، آن کشورها را وادار کرده است تا به دنبال راه‌کارهایی جهت کاهش ورود افغانستانی‌ها به اتحادیه‌ی اروپا باشند. سیاستگذاران اروپایی دو دیدگاه را دنبال می‌کنند:

  1.  تلاش برای پرداختن به ریشه‌های مهاجرت افغانستانی‌ها از طریق کمک‌های انسانی و توسعه‌ای به کشور افغانستان
  2.  تسهیل بازگشت پناهجویان به افغانستان از طریق برنامه های بازگشت و ادغام مجدد برای کسانی که از نظر آنان واجد شرایط پناهجویی و پناهندگی نیستند.

به طور همزمان کشورهای همسایه‌ یعنی ایران و پاکستان نیز که میزبان بزرگ‌ترین جمعیت‌ها از مهاجران و پناهندگان افغانستانی هستند فشارهای خود برای بازگشت افغانستانی‌ها به کشورشان را افزایش داده‌اند. بدین ترتیب بازگشت به افغانستان، محتمل‌ترین مسیر مهاجرتی برای افغانستانی‌ها در یکی از ناپایدارترین و ناامن‌ترین شرایط این کشور در طول تاریخ معاصرش شده است. این امر تنش‌هایی را برای افراد، خانواده‌ها و جوامع در سراسر افغانستان ایجاد کرده است که پیامدهایی نه تنها اقتصادی بلکه اجتماعی و روانی نیز دارد.

سیاستگذاران امیدوارند که با بازگشت اجباری مهاجران و کسانی که درخواست پناهجویی‌شان پذیرفته نشده آنان را تشویق کنند که در کشور خودشان باقی بمانند و دیگران را نیز از مهاجرت بازبدارند. اما با این حال نرخ مهاجرت از افغانستان همچنان بالا است و بسیاری از بازگشت‌کنندگان گزینه‌ی مهاجرت دوباره را برمی‌گزینند. روندی که نشان می‌دهد سیاست‌های بازگشت اجباری به اهداف‌شان دست پیدا نمی‌کنند. در این زمینه چند ویژگی مهاجران افغانستان و روند بازگشت که باعث می‌شود تا اثرگذاری این سیاست‌ها کاهش پیدا کند:

۱. برای افغانستانی‌ها مهاجرت یک استراتژی بقا و راه نجات اقتصادی است.

برای خیلی از افراد و خانواده‌های افغانستانی مهاجرت یک استراتژی ضروری جهت کاهش ریسک‌های اقتصادی و امنیتی ناشی از زندگی آنان در افغانستان است. اگر چشم‌اندازی در رابطه‌ با امنیت و معیشت در افغانستان وجود نداشته باشد بسیاری از کسانی که بازگشت داده می‌شوند دوباره مهاجرت می‌کنند و در جست‌وجوی امنیت و فرصت‌های اقتصادی چرخه‌ی مهاجرت-بازگشت-مهاجرت را تکرار می‌کنند.

۲. مهاجران بازگشتی به طرز فزاینده‌ای گوناگون هستند و هر کدام نیازهای حمایتی پیچیده‌ای دارند.

کسانی که در ابتدا بازگشت داوطلبانه داشتند عموما مردان بزرگسال بودند. اما در سالیان اخیر سهم کودکان و خانواده‌ها نیز در میان گروه‌های بازگشتی افزایش یافته است. بسیاری از آنان نیازمند حمایت‌های روانی هستند و برای بسیاری از خانواده‌ها به صورت متواتر این اتفاق می‌افتد که اعضای خانواده در میان مرزها از هم جدا بیفتند و هیچ امیدی برای به هم پیوستن قانونی آنان برای‌شان وجود ندارد. سن و سال،‌ نگرانی‌های ناشی از سلامت روان و احساسات نژادی باعث می‌شوند که بازگشت به افغانستان و ساختن یا دوباره ساختن زندگی در افغانستان برای خیلی‌ها دشوار و غیرممکن باشد.

۳. برای خیلی از بازگشت‌کنندگان افغانستان وطن نیست.

این امر به خصوص در  میان کسانی که هرگز در افغانستان زندگی نکرده‌اند، کسانی که اکثر عمرشان را در ایران یا پاکستان زندگی کرده‌اند و نیز جوانان شایع است. کسانی هم که در کودکی به اروپا مهاجرت کرده‌اند و بعد از رسیدن به سن قانونی به افغانستان بازگشت داده می‌شوند نیز در این گروه هستند. آنان هیچ شبکه‌ی ارتباطاتی در افغانستان ندارند. دوستان و نزدیکان‌شان عموما در کشورهایی هستند که در آن‌ها بزرگ شده‌اند. برای این افراد وطن جایی نیست که تابعیت آنان می‌گوید و ادغام فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آنان در افغانستان به هیچ وجه ساده نیست.

 

کشورهای اروپایی که طرفدار بازگشت اجباری مهاجران افغانستانی هستند عموما برای کاهش آلام و چالش‌های ادغام مجدد کمک‌های مالی و اقتصادی به افراد را در پیش می‌گیرند. اما این کمک‌ها با محدودیت‌های متعددی روبه‌رو هستند.

۱. فکر نکردن به فراتر از ادغام اقتصادی

حمایت‌هایی که کشورهای اروپایی فراهم می‌کنند عموما بر ادغام اقتصادی متمرکز است و نیازهای پیچیده‌تر مهاجران بازگشتی  همچون مراقبت‌های بهداشتی، حمایت‌های روانشناختی، معیشت و تحصیل را در نظر نمی‌گیرد.

۲. در نظر نگرفتن شکاف اطلاعاتی

کسانی که به دنبال کمک به بازگشت مهاجران افغانستانی به کشورشان هستند اگر می‌خواهند استراتژی‌های موثری داشته باشند به اطلاعات قابل اعتمادی نیاز دارند که عموما این اطلاعات فراهم نیست. به عنوان مثال اکثر برنامه‌های بازگشت نظام داده‌ای در مورد بافت جامعه‌ی افغانستان (به عنوان مثال نیازهای بازار کار این کشور) ندارند. در نتیجه بازگشت‌ها هدفمند صورت نمی‌گیرد و ادغام‌ها به درستی اتفاق نمی‌افتد.

۳.عدم برنامه‌ریزی برای‌ ادغام مجدد قبل از بازگشت دادن

حمایت‌هایی که صورت می‌گیرد عموما بعد از بازگشت مهاجران افغانستانی رخ می‌دهد. در حالی‌که مطالعات نشان می‌دهد ادغام مجددهای موفق آن‌هایی هستند که بازگشت‌کنندگان قبل از بازگشت بتوانند برنامه‌ریزی داشته باشند. توسعه‌ی برنامه‌ی ادغام مجدد قبل از بازگشت می‌تواند اطمینان و ظرفیت بازگشت‌کنندگان برای کنترل چالش‌های بازگشت و زندگی در افغانستانن را افزایش دهد.

۴. عدم هماهنگی بین ذینفعان داخلی و بین‌المللی

عدم هماهنگی با حاکمیت افغانستان و نیز ذینفعان بین‌المللی باعث شده است تا اثرگذاری برنامه‌های ادغام مجدد بازگشت‌کنندگان کم باشد. مقامات حکومتی افغانستان عموما از زمان وقوع بازگشت‌ها مطلع نیستند و این امر آمادگی و توان آنان برای شناخت و کمک به بازگشت‌کنندگان را کاهش می‌دهد.

۵. در نظر نگرفتن مهاجران در امر ارائه‌ی حمایت‌ها

دولت‌های اروپایی عموما با خود مهاجران افغانستانی دیالوگی ندارند و اصلا متوجه نیستند که بازگشت برای افراد و خانواده‌های افغانستانی چه معنایی دارد. این امر باعث می‌شود تا دسترسی آنان به داده‌های مربوط به بازگشت کاهش یابد و آنان برای بسیج کردن منابع جهت تأمین نیازهای بازگشت‌کنندگان و استراتژی‌های بلندمدت ناتوان باشند.

سیاست‌گذاران در کشورهایی که برنامه‌ی بازگشت را دنبال می‌کنند، می توانند برخی از این محدودیت ها را با بهبود هماهنگی با شرکا در خود افغانستان و اتصال دادن کمک‌ها و مشاوره‌های پیش از عزیمت با مسائل پس از بازگشت برطرف کنند. ایجاد نظام تولید داده و استخراج اطلاعات از نیازهای بازگشت‌کنندگان و زمینه‌های محلی، برنامه‌های ادغام مجدد را مؤثرتر می‌سازد، همانطور که بازگشت‌کنندگان را قادر می‌سازد تا برای خروج خود قبل از بازگشت آماده شوند. نظارت و ارزیابی وضعیت بازگشت‌کننده نیز برای درک بهتر آنچه کار می کند مورد نیاز است. در مواردی که نظارت به دلیل درگیری و ناامنی امکان پذیر نیست، بازگشت نباید رخ دهد.

در نهایت، سیاست‌گذاران باید مزایای توسعه‌ای مهاجرت برای خانواده‌های افغانستانی و نیز برای کل کشور افغانستان را در نظر داشته باشند. در زمینه‌ی اثرگذاری مهاجرت بر توسعه‌ی کشور افغانستان تحقیقات بیشتری باید صورت بگیرد. دولت‌ها می‌توانند راه‌هایی را برای باز کردن کانال‌های مهاجرت قانونی برای افغان‌هایی که فرصت‌های لازم برای دستیابی به امنیت و خودکفایی اقتصادی در وطن‌شان را ندارند، در نظر بگیرند.

استراتژی ملی مهاجرت‌های کاری که توسط دولت [پیشین] افغانستان در سال 2016 به تصویب رسید، می تواند مبنایی برای مدیریت یک برنامه مهاجرت قانونی را فراهم کند. تلاش‌هایی که اهمیت مهاجرت‌ها را به‌عنوان یک استراتژی بقا و نجات زندگی [در افغانستان] درک نمی‌کنند، ممکن است اثرگذاری خود را برای کاهش مهاجرت‌های غیرمجاز به شدت محدود کنند، که منجر به یک وضعیت باخت-باخت برای دولت‌ها و مهاجران افغانستانی می‌شود.

متن کامل این گزارش به زبان انگلیسی

پیشنهاد می شود: پیامدهای اخراج گسترده مهاجران افغانستانی از پاکستان برای ایران

لینک کوتاه: https://irafnews.com/?p=13264

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب
پر بازدیدترین ها