فراز و فرودهای «قند پارسی» در گذر زمان؛ هویت مشترک را دریابیم- ایراف

اکنون زبان فارسی بهترین حامل و رسانه برای معارف، افکار، نوآوری و تمدن عمیق اسلامی محسوب می‌شود و بر این اساس وظیفه ما در قبال زبان فارسی بسیار سنگین است. رهبر انقلاب اسلامی ۱۲/۱۲/ 1377

به گزارش ایراف؛ زبان فارسی زبان دوم (و در برخی مناطق زبان اول) جهان اسلام و محمل گنجینه‌های عظیم معارف اسلامی و میراث فکری-فرهنگی کشورهای متعددی است که عمدتاً در آسیای مرکزی، شبه قاره و غرب آسیا و در موقعیتی ممتاز از جنبه‌های فرهنگی و سوق‌الجیشی قرار دارند. زبان فارسی در صدر فهرست بلندبالای حلقه‌های اتصال تاریخی و فرهنگی میان تاجیکستان، ایران و افغانستان و مهم‌ترین عامل پیوند‌دهنده‌ی این ملت‌هاست. در پژوهش‌های تاریخی، گستره‌ی زبان فارسی به حدی است که امروزه بیش از 22 کشور، از بنگال گرفته تا بالکان و از شبه‌جزیره کریمه گرفته تا اندونزی، را شامل می‌شود و می‌توان حضور زبان فارسی در آن‌ها را از کتیبه‌ها گرفته تا آثار ادبی و علمی و تاریخی ردیابی کرد.

امروزه این همزبانی و همدلی تاریخی با محوریت ایران و نظام جمهوری اسلامی سرمایه‌ بی‌بدیلی در ساخت جبهه‌های فکری و فرهنگی همسو با تکیه بر ظرفیت درون‌زا و هویت‌بخش در میان مردمان منطقه است. با‌این‌وجود بنابر مطالعات کارشناسی و آینده‌نگارانه و باتوجه‌به روندهای شکل‌گرفته در جغرافیای تحولات جهانی و منطقه‌ای، به نظر می‌رسد که شعاع اقتدار و پایداری فرهنگی تمدن فارسی در حال ویرانی است و مدیریت گسست فرهنگی و قطع روابط تمدنی میان ایران و کشورهای منطقه‌ در دستور کار است. لذا، تحرکات و اقدامات فرهنگ‌بنیان و توجه جدی به عوامل پیوند‌دهنده‌ ملت‌های منطقه و اقتدارآفرینی فرهنگی، بیش از پیش ضرورت می‌یابد تا در سایه‌ مقدمه‌سازی هم‌گرایی فرهنگی و دَرهَم‌تنیدگی منافع، هم‌افزایی ایجاد شود. از‌این‌رو هرگونه سرمایه‌گذاری مادّی، نهادی و انسانی در این مسیر، نویدبخش چشم‌اندازهای روشنی خواهد بود.

وضعیت زبان فارسی (دری) در افغانستان در طی سالیان متمادی و پس از شکل‌گیری و استقرار دولت‌های مختلف، پیچ و خم‌های فراوانی را طی کرده است. آن‌چه که از برخی از آمار به دست می‌آید احتمالاً بالغ بر 70% از مردم افغانستان را فارس‌زبانان تشکیل می‌دهد که عمدتاً از دو قوم هزاره و تاجیک هستند؛ هرچند قومیت‌های مختلف افغانستان همواره نسبت به آماری که پشتون‌ها را پرجمعیت‌ترین قوم این کشور به حساب می‌آورد با دیده تردید می‌نگرند اما در هر صورت این آمار حداقلی‌ترین حالت ممکن را به نمایش می‌گذارد. از میان سی درصد باقی‌مانده نیز غالباً قدرت تکلم به زبان فارسی (دری) را دارند اما در میان فارس‌زبانان مسئله دقیقاً برعکس است و آنان غالباً با زبان پشتو یعنی زبان اصلی قوم پشتون آشنایی ندارند.

مع‌‎الوصف، با فاصله گرفتن از نهادهای اجتماعی و غیر دولتی و تمرکز بر سیاست‌ها، قوانین، دستورالعمل‌ها و حتی عقاید مجریان قوانین در دولت‌های مختلف افغانستان، با روی دیگر مسئله مواجه خواهیم شد؛ حاکمیت پشتون‌ها در چند قرن اخیر در این منطقه به ریشه‌دار شدن این مسئله کمک کرده است. اگر توجه به زبان را پیش از استقلال افغانستان، که تحت سیطره انگلستان، زبان انگلیسی در حال اشاعه و گسترش بود، نادیده بگیریم، پس از استقلال افغانستان و با روی کار بودن اقوام پشتون در ابتدای امر بی‌توجهی نسبت به زبان فارسی امری بدیهی و عیان بود؛ هر چند شاید در این دوره برنامه خاصی نیز درباره زبان پشتو مطرح نبود.

اما با مشخص شدن جایگاه زبان و تاثیر آن در افزایش قدرت کشورها، سیاست‌مدارن پشتون افغانستان عمدتاً به دو گروه تقسیم شده‌اند: دسته‌ای که اصولاً نسبت به زبان بی‌توجه باقی ماندند و دسته‌ای که در جهت افزایش قدرت زبان پشتو در برابر زبان فارسی همت گماردند. این گروه دوم خود به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ گروه اول دولت‌هایی را شامل می‌شود که سیاست‌های زیرپوستی و مخفیانه‌ای را برای افزایش شأن زبان پشتو در نظر گرفته‌اند؛ تاریخ گواه این مطلب است که حتی در دوره به اصطلاح دولت‌های آزاد و دوران جمهوریت افغانستان پس از اشغال این کشور توسط آمریکا، دولت پرمدعای اشرف غنی نیز در تضعیف زبان فارسی از کوششی دریغ نورزید، با آن‌که هرگز در تبلیغات خود و به منظور جلب نظر سایر اقوام چنین سیاستی را بروز نداده و حتی خلاف آن را بازگو می‌کرد.

گروه دوم دولت‌هایی هستند که سیاست تقابل با زبان فارسی را آشکارا بیان می‌کنند؛ مشهورترین این دولت‌ها دولت طالبان در دوره اول است که به تقابل آشکار با زبان فارسی پرداخت. با این وجود در دولت کنونی و جدید طالبان، حکومت سرپرست افغانستان هیچ‌گاه آشکارا به سیاست تضعیف زبان فارسی اذعان نکرده و حتی برعکس، برخی از مسئولان از ضرورت حفظ زبان فارسی در کنار زبان پشتو تأکید می‌کنند؛ مهمترین این سخنان گفته امیرخان متقی است. او در سفر به تهران عنوان کرد که «زبان فارسی و پشتو هردو زبان رسمی افغانستان هستند و هیچ نوع تبعیضی علیه زبان فارسی از سوی حکومت افغانستان وجود ندارد. در مکاتب و دانشگاه‌ها و مراکز علمی، همه چیز مانند قبل جریان دارد و تدریس و صحبت به هردو زبان پشتو و فارسی انجام می‌شود. ما تلاش داریم هر دو زبان غنی‌تر و علمی‌تر شوند.» به نظر می‌رسد طالبان به این واقعیت رسیده است که حذف زبان فارسی در افغانستان غیر ممکن است پس چه بهتر که با این واقعیت کار بیاید.

زبان و تمدن فارسی در منطقه‌ی آسیای مرکزی در خطر انقراض قرار گرفته است. در کم‌تر از یک قرن گذشته بیش از ۲۰ میلیون گویشور فارسی، زبان اصلی متفاوتی پیدا کرده‌اند. در جریان ترک‌سازیِ فارس‌زبان‌ها در دهه بیستم میلادی با استیلای ارتش سرخ شوروی در منطقه، میلیون‌ها فارس، ازبک‌سازی شدند؛ اهالی ولایات بخارا، سمرقند، خوارزم و فرغانه در جمهوری امروزی ازبکستان، اهالی ولایات مرو و چهارجوی ترکمنستان، اهالی ولایت  شیمکنت و فاراب قزاقستان، اهالی ولایات اوش و جلال‌آباد قرقیزستان، و کاشغر، ختن و تاشقرغان در جمهوری خلق چین، به‌ترتیب، ازبک، ترکمن، قزاق، قرقیز و چینی شده‌اند. از طرفی در پاکستان و هندوستان نیز از قرن‌ها پیش حذف زبان فارسی در دستور کار قرار گرفته بود و به جای آن به زبان‌ها محلی نظیر اردو تقویت شده‌اند. این شرایط سال‌به‌سال بحرانی‌تر می‌شود، به‌طوری که تنها کشورهای فارسی زبان باقی‌مانده در منطقه، یعنی افغانستان و تاجیکستان، از ضعف شدید زبانی رنج می‌برند. باید توجه داشت که این‌ها آخرین پایگاه‌های زبان فارسی در منطقه هستند. مهم‌ترین نقطه‌ضعف فعلیِ وضعیت زبان در این کشورها را می‌توان کمبود متون استاندارد علمی و متون فاخر در دوره معاصر دانست.

اصلی‌ترین رقیب زبان فارسی در افغانستان زبان پشتو است که پس از افغانستان عمدتاً در ایالت‌های هم‌مرز پاکستان با این کشور حضور دارد. پس از پشتو زبان اردو را نیز می‌توان دیگر رقیب زبان فارسی به حساب آورد که قرابت زیادی با زبان پشتو دارد. دیگر رقیبان زبان فارسی و به تبع آن رقبای فرهنگی تمدن ایران، یعنی روسیه و انگلیس، از این ضعف و خلأ استفاده کرده‌اند. ترکیه نیز رقیب دیگر زبان فارسی یعنی زبان ترکی در افغانستان را با تاسیس مراکز فرهنگی و آموزش‌گاه‌هایی در دوره قبل به وجود آورده است.

در این بین در دولت قبلی افغانستان بسیاری از دانشگاه‌ها عملاً از زبان انگلیسی به عنوان زبان رسمی در ارائه مدارک و برگزاری برخی همایش‌ها و نیز کلاس‌ها استفاده می‌کردند و با حمایت آمریکا بسیاری از منابع در کتابخانه‌ها را کتاب‌های انگلیسی زبان تشکیل می‌داد. بستر رشد این زبان البته در ابعاد اقتصادی و تجاری نیز قابل ره‌گیری است. در عرصه رسانه نیز تلاش برای گسترش زبان انگلیسی در افغانستان ادامه‌دار بود.

از دیگر رقیبان زبان فارسی، ایدئولوژی نزدیک به وهابیت و مخالفت با ایران است. وهابی‌ها با باورهایی اعتقادی و دینی به زبان و مظاهر تمدن فارسی می‌تازند. البته باید در نظر داشت که از مهم‌ترین اشتراکات میان ملت‌های آسیای مرکزی و مردم ایران، باورهای مذهبی و مشخصاً نوع این باورهاست که در بین آنان وجود داشته است. مردمان این منطقه باورهای دینی و احکام عملی خود را بیشتر از عارفان می‌گرفته‌اند؛ جالب توجه اینجاست که مشایخ و ائمه‌ی طریقت از شهرهای مختلف آسیای مرکزی عموماً از ایران خصوصاً برخاسته‌‌اند. پیروان و مریدان آن‌ها نیز بدون کم‌ترین توجه به مرزهای ساخته‌شده‌ امروزی از آن‌ها پیروی و به آنان ارادت می‌ورزند و هیچ تفاوتی بین هیچ یک از آ‌نان نمی‌گذارند. شیعیان نیز که احتمالاً قریب به 30% افغانستان را تشکیل می‌دهند حامیان جدی زبان فارسی در این رویکرد هستند.

به هر روی به نظر می‌رسد در زمانه‌ای قرار داریم که یک گام به عقب می‌تواند آن بلایی را بر سر زبان فارسی بیاورد که انگلستان 200 سال پیش بر سر این زبان در شبه قاره هند درآورد. تصور کنید اگر هند آن روزگار فارسی‌‎زبان باقی می‌ماند، هم‌اکنون قریب به 2 میلیارد نفر در بنگلادش و هند و پاکستان امروزی فارسی سخن می‌گفتند و این یعنی زبان اول دنیا. پس به بهانه چنین روزی یعنی 25 اردیبهشت روز پاسداشت زبان فارسی، همه فارس‌زبانان دنیا باید هم‌قسم شوند تا از این میراث گران‌سنگ تاریخی که سازنده هویت و تمدن آنان است حمایت و حفاظت نمایند.

لینک کوتاه: https://irafnews.com/?p=19617

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب
پر بازدیدترین ها