به گزارش ایراف، روزنامه دیلی صباح، در مقاله‌ای تازه در مورد فصل تازه روابط کشورهای خلیج فارس با افغانستان تحت کنترل طالبان پرداخته است.

در این مقاله آمده است که ما وارد دوره‌ای شده‌ایم که امارات متحده عربی و عربستان سعودی در کنار قطر در مرکز روابط با طالبان قرار دارند. امارات متحده عربی اخیراً به دنبال افزایش نفوذ خود در افغانستان از طریق برقراری روابط مستقیم با طالبان بوده است، همانطور که در تضمین قراردادها برای مدیریت فرودگاه های افغانستان دیده می شود. همراه با عربستان سعودی، امارات متحده عربی یکی از سه کشوری بود که در کنار پاکستان، رژیم طالبان را از سال 1996 تا 2001 به رسمیت شناخت.

این مقاله می‌افزاید که توجه قطر به تحولات غزه منجر به آن شده است که روابط طالبان با کشورهای خلیج فارس تقویت شود. به طوری که آمده این در حالی است که قطر از 7 اکتبر بیشتر بر تحولات سیاسی منطقه ای با محوریت غزه و حماس متمرکز شده است که نتیجه آن تغییر سیاست خارجی است.

این امر تقویت روابط طالبان با دیگر کشورهای خلیج فارس را به یک اولویت و ضرورت تبدیل کرده است. اگرچه بازیگرانی مانند روسیه و چین از طریق نمایندگان خود در تماس های گسترده بوده‌اند، اما طالبان هنوز به طور رسمی توسط هیچ دولتی به رسمیت شناخته نشده است.

با این وجود، طالبان اخیراً تنوع بخشیدن به سیاست خارجی خود را آغاز کرده و تعاملات سیاسی خود را با سایر کشورهای خلیج فارس مانند امارات و عربستان سعودی تقویت کرده است.

اگرچه تحولات بین اسرائیل و گروه‌های مستقر در غزه پس از 7 اکتبر تا حد زیادی تلاش‌های سیاست خارجی قطر را به‌ویژه با توجه به نیاز به تسهیل ارتباط بین حماس و سایر گروه‌ها با جامعه بین‌الملل به خود مشغول کرده است، اما نمی‌توان گفت که این رویدادها باعث شده است که این اتفاق بیفتد.

به طور مستقیم روابط قطر و طالبان را تضعیف کرد. تمایل طالبان برای تقویت روابط با بازیگران حوزه خلیج فارس مانند امارات متحده عربی نیز از پویایی داخلی خود ناشی می شود. در حالی که برخی از گروه‌های طالبان روابط نزدیک‌تر با دوحه را ترجیح می‌دهند، برخی دیگر از روابط قوی‌تر با ابوظبی حمایت می‌کنند.

با توجه به این پویایی‌های داخلی، گام های امارات برای تقویت روابط با طالبان، به ویژه در زمانی که قطر بیشتر بر حماس و اسرائیل متمرکز شده است، می تواند به عنوان یک حرکت قابل توجه تلقی شود.

مشارکت امارات و طالبان

در ادامه این مقاله آمده است که این ایده که برقراری روابط با طالبان و به دست آوردن نفوذ بر این گروه برای کشورهای خلیج فارس در روابط آنها با ایالات متحده ارزش قابل توجهی دارد، قابل قبول به نظر می رسد. از اوت 2022، ایالات متحده سیاست تعامل عملگرایانه با طالبان را اتخاذ کرده است که نیاز به گفت و گو را تشخیص داده است. با این حال، با توجه به چالش های تعامل مستقیم با طالبان، ایالات متحده به شرکای کلیدی برای حفظ این تعامل به طور غیرمستقیم تکیه کرده است.

در این زمینه، کشورهایی مانند امارات و عربستان سعودی با نفوذ بر طالبان، نقش مهمی ایفا کرده اند و بدین ترتیب به مسائل دیپلماتیک شکل می دهند. رویکرد واشنگتن به این کشورها اجازه می‌دهد تا خود را به‌عنوان مذاکره‌کنندگان کلیدی منطقه‌ای قرار دهند.
سفر اوت حسن آخوند، نخست وزیر طالبان، به امارات برای امور پزشکی و دیدار آن با رئیس دولت امارات ، نقطه حساسی در توسعه روابط بین امارات و طالبان افغانستان است.

این بازدید چندین جنبه کلیدی از رویکرد امارات متحده عربی به افغانستان را برجسته می کند و بر پویایی ژئوپلیتیک گسترده تر در منطقه تأکید می کند. این دیدار در درجه اول بر منافع استراتژیک امارات متحده عربی در تعمیق روابط خود با طالبان تاکید می کند، به ویژه که این کشور به دنبال ایفای نقش برجسته تر در بازسازی و توسعه افغانستان است.

امارات متحده عربی با بستن قراردادهایی مانند مدیریت فرودگاه های بین المللی افغانستان، فعالانه با طالبان درگیر شده است.

در نتیجه سفر می تواند موقعیت امارات متحده عربی را به عنوان یک بازیگر کلیدی در آینده افغانستان تقویت کند و نقش آن را به عنوان یک عامل مهم در تلاش های بازسازی کشور پس از جنگ تقویت کند.

ثانیاً، این دیدار را می‌توان بخشی از استراتژی سیاست واقعی امارات متحده عربی دانست. امارات متحده عربی از قدرت اقتصادی و نفوذ دیپلماتیک خود برای ایفای نقش در افغانستان استفاده می کند. امارات متحده عربی با برقراری روابط مستقیم با رهبری طالبان، خود را به عنوان متحدی حیاتی برای طالبان قرار می دهد و به طور بالقوه راه را برای به رسمیت شناختن دولت ناشناخته طالبان در آینده هموار می کند. با توجه به اینکه امارات بین سال های 1996 تا 2001 – علیرغم تغییرات در ساختار طالبان، سیاست خاورمیانه و سیاست خارجی امارات متحده عربی – طالبان را به رسمیت شناخته بود – این احتمال محتمل تر به نظر می رسد.

علاوه بر این، این سفر یک اقدام عمل گرایانه با هدف حفاظت از امنیت منطقه ای و منافع اقتصادی امارات متحده عربی است. رویکرد امارات متحده عربی نشان دهنده درک پویایی داخلی طالبان است.

از سوی دیگر دیدار رئیس امارت اخیراً با شخصیت هایی مانند سراج الدین حقانی، ممکن است نقش جدیدی برای طالبان در سیاست خارجی امارات ایجاد کند. امارات متحده عربی با تعامل با شخصیت هایی مانند حقانی و سایرین در درون طالبان که ممکن است بیشتر با منافع آن هماهنگ شوند، خود را به عنوان موازنه ای در برابر نفوذ قطر قرار می دهد. با توجه به انتقاد اخیر قطر از طالبان، به ویژه در مورد موضوعاتی مانند حقوق زنان – انتقاداتی که ممکن است باعث ایجاد اصطکاک در روابط آنها شده باشد – نقش امارات از دیدگاه طالبان به طور فزاینده‌ای روشن می شود.

رابطه امارات متحده عربی با طالبان و نفوذ فزاینده آن در افغانستان را می توان از دریچه توازن قدرت ایران و خلیج فارس تفسیر کرد. عربستان سعودی و امارات، دو بازیگری که با تهدیدات مشابهی از سوی ایران مواجه هستند و در عین حال با یکدیگر رقابت می کنند، استراتژی های متفاوتی را برای تضمین امنیت ملی خود توسعه داده‌اند.

همانطور که می‌دانیم، امارات یکی از کشورهایی است که در روند عادی‌سازی با اسرائیل، معروف به توافق ابراهیم است. در این زمینه، ابوظبی به طور فزاینده ای برای امنیت از طریق عادی سازی روابط خود با تل آویو به آمریکا متکی است. در همین حال، فشار و تشویق ایالات متحده برای عادی سازی روابط با اسرائیل، حتی پس از حوادث 7 اکتبر، همچنان ادامه دارد. در این مرحله، ریاض با عادی سازی روابط با تهران، که توسط عراق و عمان تسهیل شده و چین به عنوان میانجی عمل می کند، رویکرد کاملا متفاوتی در پیش گرفته است.

بنابراین، در حالی که ریاض می‌خواهد با عادی‌سازی روابط با تهران خارج از حوزه تنش اسرائیل و ایران باقی بماند، به نظر می‌رسد سیاست منطقه‌ای امارات بر اساس پیامد بالقوه عادی‌سازی با اسرائیل شکل می‌گیرد. در حال حاضر، امارات متحده عربی از طریق سرمایه گذاری های استراتژیک در زیرساخت ها و تسهیلات حمل و نقل، نفوذ خود را در افغانستان افزایش می دهد. این تغییر ژئوپلیتیکی، نزدیک شدن بالقوه امارات و طالبان را برای امنیت ایران مشکل ساز می کند. به عبارت دیگر، در شرایط کنونی، تمرکز امارات بر افغانستان ممکن است در خدمت منافع آمریکا و اسرائیل باشد و می تواند به عنوان بخشی از استراتژی گسترده تر برای محاصره ایران تلقی شود.

استراتژی امارات در افغانستان

یکی از برجسته ترین نمونه‌های نقش امارات در بازسازی افغانستان مدیریت پروژه های زیربنایی کلیدی است. در سال 2022، امارات متحده عربی قرارداد بزرگی را برای مدیریت فرودگاه های بین المللی اصلی افغانستان، از جمله فرودگاه های کابل، قندهار و هرات امضا کرد. این توافقنامه بر منافع استراتژیک ابوظبی در کنترل زیرساخت های حیاتی در افغانستان تاکید دارد. مدیریت این فرودگاه ها نه تنها اهرم اقتصادی قابل توجهی را برای امارات متحده عربی فراهم کرده است، بلکه آن را به عنوان یک بازیگر اصلی در امور لجستیکی و امنیتی افغانستان قرار داده است.

علاوه بر این، امارات متحده عربی برای تقویت استراتژی خود از طریق تشویق بازرگانان و سرمایه گذاران افغان، که بیشتر آنها در امارات اقامت دارند، برای سرمایه گذاری مجدد در افغانستان تلاش کرده است. حواله های ارسال شده توسط حدود 150,000 افغانی که در امارات زندگی و کار می کنند، نقش مهمی در اقتصاد افغانستان، به ویژه در ولایاتی مانند خوست دارد. دسترسی امارات متحده عربی به این جامعه خارجی را می توان بخشی از یک استراتژی گسترده تر برای هدایت منابع مالی به بازسازی افغانستان دانست. با توجه به چالش‌های دولت طالبان با تحریم‌های بین‌المللی و دسترسی محدود به سیستم‌های مالی جهانی، این تلاش از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

علاوه بر سرمایه گذاری های اقتصادی، امارات متحده عربی نیز نقش فعالی در ارائه کمک های بشردوستانه و حمایت از پروژه های توسعه ای در افغانستان ایفا کرده است. هلال احمر امارات در ابتکارات مختلفی با هدف ارائه مراقبت های بهداشتی، آموزشی و امداد رسانی اضطراری به جمعیت های آسیب پذیر در کشور مشارکت داشته است. این کمک ها نه تنها به تلاش های گسترده امارات متحده عربی برای ایجاد قدرت نرم و نفوذ در منطقه کمک می کند، بلکه به نیازهای فوری بشردوستانه مردم افغانستان نیز پاسخ می‌دهد.

از منظر دیپلماتیک، می‌توان گفت که رابطه امارات متحده عربی با طالبان نشان دهنده یک ارتباط محتاطانه توسعه یافته است که به طور فزاینده ای برای عموم باز می شود. دیدار مقام ارشد این کشور با ملا حسن آخوند، نخست وزیر طالبان، نمادی از تمایل امارات متحده عربی برای تعامل مستقیم با رهبری طالبان است. این تعامل نه تنها در مورد حفظ روابط دیپلماتیک است، بلکه به عنوان پیشگامی بالقوه برای به رسمیت شناختن رسمی دولت طالبان تلقی می شود. مانورهای دیپلماتیک امارات متحده عربی توسط دیگر بازیگران منطقه ای، به ویژه قطر که به عنوان میانجی اصلی بین طالبان و غرب بوده است، از نزدیک زیر نظر گرفته می شود.

امنیت یکی دیگر از حوزه‌های حیاتی حضور امارات در افغانستان و روابط آن با طالبان است. امارات متحده عربی از طریق مدیریت فرودگاه های افغانستان و تعامل با حلقه‌های امنیتی طالبان، خود را به عنوان یک شریک کلیدی در تلاش های امنیتی منطقه‌ای قرار می‌دهد.

این رابطه به ویژه با توجه به تهدیدات مستمر گروه هایی مانند داعش خراسان که به بی ثباتی افغانستان ادامه می دهند، بسیار مهم است. سرمایه‌گذاری‌های امارات در زیرساخت های امنیتی افغانستان نیز منعکس کننده نگرانی های امنیتی گسترده تری در منطقه خلیج فارس است.

موضع آمریکا

ایالات متحده همچنان یک بازیگر اصلی در این پویایی ها است. علیرغم ادعای سرد شدن روابط، قطر همچنان به عنوان یک واسطه مهم بین طالبان و غرب عمل می‌کند، به‌ویژه واشنگتن آمریکا با انجام مأموریت‌های خود از آنجا، به ویژه در مورد کمک‌های بشردوستانه و تلاش‌های ضد تروریسم، اتکای خود را به دوحه نشان داده است. در عین حال، ایالات متحده استراتژی عملگرایانه ای را در حفظ روابط با دیگر بازیگران منطقه‌ای مانند امارات اتخاذ کرده است که در تغییر شکل غیرمستقیم اتحادها نقش داشته است.

در این راستا، امارات متحده عربی ممکن است روابط نزدیک قطر با حماس را فرصتی برای قرار دادن خود به عنوان یک بازیگر بی طرف تر یا عملگراتر در افغانستان بداند.
امارات متحده عربی با درگیر شدن مستقیم با طالبان و ارائه مشوق های اقتصادی، خود را به عنوان شریکی معرفی می کند که کمتر درگیر پویایی پیچیده درگیری اسرائیل و فلسطین و سیاست خاورمیانه است.

از آنجایی که قطر به طور فزاینده‌ای منابع و توجه دیپلماتیک خود را بر درگیری حماس و اسرائیل متمرکز می کند، امارات متحده عربی می تواند از این فرصت برای تقویت روابط خود با طالبان استفاده کند و خود را به عنوان یک شریک قابل اعتمادتر و متمرکز در منطقه قرار دهد‌

لینک کوتاه: https://irafnews.com/?p=39079

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *