مولانا عبدالحق هاشمی امیر و رهبر حزب جماعت اسلامی پاکستان در گفت‌وگویی اختصاصی با بنفشه اسماعیلی، خبرنگار ایراف به بررسی اهداف و مطالبات جنبش تحفظ پشتون، تاثیر جرگه بر افغانستان و تحقق خواسته‌های آنها از سوی دولت و ارتش پاکستان پرداخت و گفت که جنبش تحفظ پشتون قصد تشکیل دولت موازی و جدایی طلبی ندارد. مطالبه پشتون‌ها برای دسترسی به دیورند برحق است. قانون اعمال ویزا در راستای مبارزه با تروریسم و تامین امنیت است و طالبان برای رفع فشارها ازخود جرگه را امنیتی و توطئه آی اس آی می‌داند.

متن کامل این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:

چند روز پیش شاهد این مسئله بودیم که پس از کش و قوس‌های فراوان؛ جنبش تحفظ پشتون جرگه قومی را برگزار کرد. به عنوان پرسش نخست هدف اصلی و خواست جدی این جنبش چه بوده است؟ آیا این حزب قصد تشکیل دولتی موازی با پاکستان را دارد؟ تحقق این خواسته‌ها تا چه اندازه قابلیت عملیاتی شدن دارد؟

هدف اصلی تشکیل این جرگه در بیانیه ای که منتشر کردند، نمایان است. اولین حرفی که در بیانیه ذکر و به نظر من بسیار جدی مطرح شد، درخواست از ارتش برای خالی کردن گروه های تروریستی از این منطقه ظرف مدت دو ماه است، این جرگه همچنین هشدار داد که اگر این گروه‌ها از منطقه خارج نشوند اقدامات بعدی خود را به ترتیب اعلام خواهد کرد.

این درخواست به جای خود بسیار مهم است چرا که ارتش در این منطقه تسلط و نفوذ بالایی دارد و طی 15 الی 20 سال گذشته عملیات‌های گسترده‌ای را نیز در این منطقه انجام داده است و در نتیجه این عملیات‌ها نفود آنها در خیبرپختونخوا هم افزایش یافته است. افزون بر این تاسیسات ارتش در نقاط مختلفی از این منطقه نصب شده است.

اکنون باید دید که در نتیجه درخواست این جرگه، ارتش برای پاکسازی در این منطقه آماده می‌شود یا خیر؟ و آزمونی که وجود دارد این است که این گروه های تروریستی از جمله تحریک طالبان پاکستان (تی تی پی) و گروه‌های مختلف طالبان که متهم به اقسام جرائم هستند و مراکز آنها هم در تمام این منطقه موجود است و اینطور تصور می‌کنند که این منطقه امن ترین محل برای زندگی و سکونت آنهاست، اگر از اینجا بروند، کجا خواهند رفت؟

یک حالت این است که آنها دوباره به افغانستان برمی‌گردند و حالت دوم این است که آنها به مناطق دیگر پاکستان نقل مکان می‌کنند. خب؛ در حالت اول و حتی اگر آنها به سمت افغانستان بروند خیلی مفید نیست، چرا که افغانستان خود از قبل متهم به پناه دادن به سازمان‌های تروریستی در داخل خاک پاکستان است. بنابراین اگر این سازمان‌ها به آنجا برگردند به این معنی است که این اتهام بر افغانستان وارد است و پاکستان آن را به طور مدرک ارائه می‌کند.

در حالت دوم؛ اگر این تروریست در مناطق مختلف پاکستان پراکنده شوند در آن صورت مسئله امنیت که اکنون صرفا در خیبرپختوخوا مطرح است برای سایر مناطق پاکستان نیز مطرح می شود و  این نگرانی به وجود می آید که در نتیجه پراکنده شدن آنها ناآرامی ها در سایر قسمت های کشور نیز ظهور پیدا می کند.

حتی ممکن است نسل جوانی که در سایر مناطق هستند درست مانند جوانانی که در خیبرپختونخوا جذب و به استخدام آنان در آمدند به سمت آنها گرایش پیدا کنند و به این سازمان ها بپیوندند که این بسیار خطرناک است. بنابراین اعضای جرگه احتمالا به عواقب این خواسته فکر نکرده اند که تخلیه خیبرپختونخواه چه آثاری می تواند داشته باشد.

در مورد اینکه آیا این حزب قصد تشکیل دولت موازی با پاکستان را دارد، باید گفت که جنبش ملی پشتون قصد تشکیل یک دولت موازی را ندارد، زیرا در تمام سیاست های آنها که تا به حال دیده یا شنیده ام در هیچ کجا چنین اشاره‌ای نشده است که آنها درخواست تشکیل دولت موازی با اسلام‌آباد را داشته باشند. اکنون هم، علی رغم داشتن جرگه ای به این بزرگی آنها باز هم مطالبات خود را به خود دولت پاکستان اعلام کردند و از حکومت خیبرپختونخوا نیز خواستند که خواسته های آنها را بپدیزید و به رسمت بشناسد.

بنابراین من فکر می‌کنم که تصوری برای تشکیل دولت موازی و جدایی طلبی وجود نداشته باشد و اگر مردم در این زمینه اندکی دچار سوء تفاهم شده بودند باید این سوء تفاهم پس از بیانیه‌ی منتشر شده از سوی جرگه رفع می شد. چرا که این جرگه در هیچ کجا و به هیچ صورتی درخواست و اظهار جدایی طلبی نکرده است. بلکه تمام مطالبات خود را از خود حکومت پاکستان کرده است. پس این بدین معناست که آنها دولت پاکستان را به رسمیت می شناسند و قبول دارند.

البته این جرگه قبلا گفته بود که قانون اساسی پاکستان و میثاق اجتماعی، قدیمی شده است و بسیاری از بخش‌های آن نیاز به بروزرسانی دارد و باید تغییراتی در آن صورت بگیرد. بنابراین باید یک میثاق اجتماعی جدید نوشته شود.

این مطالبه‌ای است که از جانب بسیاری از سازمان‌های ملی‌گرایانه پاکستان که در میان آنها سازمان های بلوچ هم هست، مطرح شده است و بعضی از شخصیات سیاسی هم گفته‌اند که نیاز به نوشتن یک میثاق اجتماعی جدید است. اما آنها هرگز به تفصیل این امر نپرداخته‌اند و هیچ بحث علنی در مورد اینکه اعتماد در قانون اساسی چیست و کجاست وجود ندارد.

به عقیده اینجانب و از دیگر سو، بسیاری از متفکران و روشنفکران هستند که قانون اساسی موجود را در هر شرایطی کافی می دانند و دوم اینکه «درِ اصلاحات همواره باز است» و اگر در پارلمان قدرت کافی وجود داشته باشد می‌توانند به جای ضرورت نوشتن یک میثاق اجتماعی جدید، اصلاحاتی را در همین میثاق انجام بدهند؛ همانطور اکنون در اکثر کشورها صورت می‌گیرد.

چنانچه اکنون نیز یک اصلاحیه قانون اساسی برای نیروهای مختلف سیاسی در دست بررسی است. پس به عقیده اینجانب  اگر در این مورد مباحثه‌ای صورت بگیرد، طرفین به نتیجه و راه حلی خواهند رسید و ضروری نیست که میثاق اجتماعی جدیدی نوشته شود.

وی در پاسخ به این سئوال که تحقق این خواسته ها تا چه اندازه قابلیت عملیاتی شدن دارد گفت که اگر نظر من را راجع به تحقق مطالبات جرگه را بخواهید باید بگویم، امیدی به این که تمام مطالبات آنها عینا برآورده شود نیست. با این حال ممکن است که برخی مسائل جزئی تر مورد قبول واقع شود، از جمله کاهش قبض برق و کاهش ساعات قطعی برق.  به غیر از این من تصور نمی‌کنم که تمام مطالبات این جرگه عینا پذیرفته و عملی شوند.

همزمان با برگزاری جنبش تحفظ پشتون برای برگزاری جرگه قومی، واکنش‌هایی در میان شهروندان افغانستان نیز به وجود آمد. گروهی موافق این جنبش و برخی از شهروندان افغانستان مخالفت جدی خود را بیان کردند و آن را در راستای قوم گرایی می‌خوانند. نظر شما در این مورد چیست؟

این صرفا در افغانستان نیست و در خود پاکستان نیز به همین صورت است؛ برخی  فکر می‌کنند که این جرگه حق دارد از دولت برای رسیدگی و جبران ظلمی که در حق ملت پشتون شده است، مطالباتی داشته باشد و به یک اجماع و توافقی در این زمینه برسد. و برخی دیگر فکر می‌کنند که برگزاری چنین جرگه‌ای تنها براساس پشتون‌هایی که در پاکستان وجود دارند، شایسته نیست. چرا که در دیگر نقاط منطقه و جهان نیز ملت های ستمدیده دیگری وجود دارند که لزوم گرد هم آمدن آنها دیده می شود.

این مشکل منطقه است.در منطقه خیبرپختونخواه اتفاق نظر وجود دارد و در آنجا مردم پشتون زبان یا پشتون‌تبار بیشتر هستند و این تصادفی نبود که این جرگه در واکنش به آزار و اذیت هایی که در گذشته به آنها روا داشته بودند، به وجود آمده است. طبعا ممکن است که افراد ملی‌ گرا در آن حضور داشته باشند و افرادی هم نژادپرست باشند. اما نمی توان انکار کرد که در گذشته در حق همین نژادِ پشتون ظلم زیادی شده است. بنابراین اگر بزرگان و روشنفکران و افراد فهیم آنجا نگران شده اند و برای جبران، این جرگه را تشکیل داده اند، به نظر من این اقدامی مشروع است و احتمالاً فایده ای خواهد داشت و حتی اگر فایده زیادی نداشته باشد حداقل فایده آن این است که احساسات خروشان پشتون ها کمی ارضا خواهد شد.

از سوی دیگر برخی از رهبران و چهره های سیاسی افغانستان از این جنبش حمایت کرده‌اند و آن را گامی موثر برای حل مشکلات خوانده اند. تشکیل این برنامه چه تاثیری بر جریان های این چنینی در افغانستان خواهد گذاشت؟

در افغانستان هم از این دست واقعات اتفاق می افتد و آنجا هم مردم هدف حمله قرار می گیرند و آدم ربایی صورت می گیرد و در آنجا هم دولت مخالفان خود را نادیده نمی‌گیرد بلکه آنها را می کشد و یا گرفتار می کند. درست است که دولت ها چنین اقداماتی را برای برقرای امنیت می کنند اما اگر دولت های همسایه این اقدامات را اشتباه بدانند و آنها را متوقف کنند یا اینکه بر علیه آنها صدای اعتراض بلند کنند، قطعا اثراتی خواهد داشت و شاید دولت ها در آنجا هم در این زمینه شکست بخورند و اقدامات خود را متوقف بکنند.

اگر در کشور پاکستان مردم شروع به اعتراض کرده و حرف خود را می زنند و دولت نسبت به آن واکنش نشان می دهد پس این امکان وجود دارد که مردم افغانستان نیز متاثر از آنها حرف خود را بزنند و علیه دولت دست به اقدامات اعتراضی بزنند؛ بنابراین به عقیده اینجانب اگر اثری باشد به فراخور همسایگی است و طبیعی است.

در قطعنامه‌ای که از سوی این جرگه منتشر شده است ضمن عدم به رسمیت شناختن خط دیورند؛ آمده است که تمام مسیرهای خط دیورند باید بدون پاسپورت و ویزا قابل تردد شود. اعمال قانون دریافت ویزا از سوی دولت پاکستان به چه منظور بود؟ آیا تلاشی برای جداسازی پشتون های دو طرف است؟

این چیز عجیب و غریبی نیست زیرا مرزهای پاکستان با ایران تلاقی می‌کند، بنابراین برای مناطق همجوار و مناطقی که با مرزهای ایران تلاقی می‌کنند ویزا وجود ندارد. در آنجا یک سیاست راهداری اجرا می شود و افراد ساکن در این منطقه بدون پاسپورت و از طریق معاون کمیساریای عالی یک ویزای ترانزیت می گیرند و  وارد ایران می شوند و بعد مطابق با یک مدت زمان و حدود مشخص وارد ایران شده و پس از گشت و گذار و دیدار با اقوام و انجام کارهای خود به کشور بازمی‌گردند و این مطالبه برای آن دسته از شهرستان های افغانستان که با پاکستان هم مرز هستند هم وجود دارد.

به نظر من این یک مطالبه طبیعی است که در جوامع بسیاری به آن جامعه عمل پوشانده شده است و آن این است که شهرهای هم مرز به نسب شهرهای دیگر دارای معافیت هایی هستند. همانطور که مثال آن در مورد ایران نیز زده است.

بنابراین از این منظر و به عقیده من، مطالبه آنها برای دسترسی داشتن به خط دیورند، مطالبه‌ی درستی است. ممکن است  که به تمام مسیرها و نقاط دسترسی داده نشود اما چند نقطه ای در مرز باید باز باشد. چرا که باید تسهیلاتی برای کسانی که در همسایگی ما در افغانستان زندگی می‌کنند و با مردم این کشور قوم و خویشند و شریک غم و درد یکدیگرند فراهم باشند. این درخواستی ست که ما نیز در خود پاکستان و عنوان اهل سیاست دائما از حکومت داریم که مردم را اینگونه در محدودیت و مضیقه قرار ندهند.

البته در پاسخ به این سوال که آیا سیاستی که پاکستان برای ویزا در پیش گرفته است در راستای دور کردن پشتون ها و جدایی اندختن بین آنهاست، باید بگویم که به عقیده من اینگونه نیست و برای این امر هم دلایل استراتژیک دیگری وجود دارد که براساس آن رفت و آمد کاملا باز را متوقف کرده و آن را مشروط و محدود به ویزا کرده است.

دلایل بسیار زیادی وجود دارد که از جمله آنها می‌توان به ناامنی ها و همچنین قاچاق سلاح، مهمات و مواد مخدر اشاره کرد. بنابراین دولت در نتیجه انجام چنین اقداماتی است که مرزهای خود را بسته است. در واقع همیشه دولت پاکستان را از این نظر تحت فشار قرار می دهند که شکایتی که شما همواره از وجود تروریست ها و ناامنی ها دارید به خاطر خودتان است و دلیل آن هم این است که شما مرزهای خو را باز نگه داشته اید؛ طبعا و وقتی مرز باز باشد افراد می آیند و همراه خود نیز اسحله و مهمات هم می آورند و دست به اقدامات خرابکارانه در پاکستان نیز می زنند. و در واقع این خودتان هستید که این مشکلات را برای خودتان ایجاد کرده اید. اگر سیاست ویزا را اجرا کنید و مرزها را ببندید این مسئله خود به خود حل خواهد شد.

بنابراین دولت پاکستان برای برداشتن این فشارها و همچنین برای افزایش امنیت در کشور سیاست ویزا را اتخاذ کرده است. حتی ما و افراد دیگر هم خواستار پایان سیاست ویزا نیستیم. این امر باید به جای خود باقی بماند اما باید به شهرهایی که هم مرز با پاکستان و همسایه ما هستند تسهیلاتی در مرزها داده شود و به درخواست آنها در این خصوص پاسخ مثبت داده شود.

همچنین این قطعنامه از طالبان افغانستان خواسته است که درهای مدارس را به روی زنان ودختران باز کنند. این درخواست از سوی این گروه حامل چه پیامی برای طالبان است؟ این درحالی است که حضور زنان در این جرگه بسیار مورد توجه قرار گرفت.

این مسئله تازه ای نیست و درخواستی است که بسیاری از کشور های دنیا و سازمان های بین المللی و رفاهی دائما مطرح می کنند. در پاکستان هم بسیاری از سازمان های مربوط به امور بانوان و احزاب سیاسی از افغانستان خواسته اند تا ممنوعیتی که برای تعلیم و آموزش برای دختران وضع شده است، خاتمه یابد و زنان حق کامل برای تحصیل داشته باشند.

اگر چه حکومت سرپرست طالبان از سوی خود دلایلی را مطرح می‌کند و توضیحاتی نیز ارائه کرده است از جمله اینکه ما زنان را محدود نکرده ایم؛ بلکه ما می‌خواهیم آموزش زنان را مطابق با خلق و خوی خودمان و در همان دایره و همچنین با توجه به نقش آنها در جامعه و در پرتو شریعت مدیریت کنیم و ما آن تصوری که در مورد مفهوم غربی آموزش مستقل وجود دارد و همچنین تصوری که در مورد آموزش زنان در یک جامعه سکولار وجود دارد را محدود کرده ایم و این دلایلی ست که از سوی طالبان مطرح می شود .

اما این دلایل پذیرفته نیست چرا که اطلاعاتی که از افغانستان به گوش می رسد نشان دهنده عنصری از سختی در این رویه است و اینکه طالبان محدودیت های را برای زنان وضع کرده است که در نتیجه آن آموزش و تحصیل برای آنها بسیار محدود شده است. بنابراین به عقیده من این یک درخواست کاملا درست است. اگر چه که در خلال گفتگوهایی که باهم میتوانیم داشته باشیم، میشود اقدمات بهتری را پیشنهاد داد که در آن موازین اخلاقی و اصول شرعی رعایت شود و از دیگر سو، زنان مورد استثمار قرار نگیرند و بتوانند در امنیت و صلح کامل از اصول تعلیمی بهره‌مند شوند.

بنابراین به نظر من این درخواست کاملا درست است اما باید این را در نظر داشت که جرگه چه ضرورتی احساس کرده است که چنین پیغامی را به طالبان داده است. به نظر من در اصل یک جامعه پشتون وجود دارد که در دوسوی مرزها زندگی میکند. آنها این سیاست را به این دلیل اتخاذ کرده اند که این تهدید را احساس کرده اند که مبادا اثرات بد آن به این سوی مرزها منتقل شود و برای رهایی از آن تصمیم به یکدست کردن کل جامعه در این خصوص کرده اند.

نمی توان این امر را مداخله در سیاست های کشور همسایه  قرار داد و ممکن است که طالبان با این پیش زمینه این درخواست را رد کنند که این مداخله در امور داخلی ماست اما به عقیده من باید آن را در چارچوپ وسیع تری دید که این  مداخله نیست بلکه یک نصیحت است در واقع پیشنهادی است که به آنها داده می شود.

«سیف‌السلام خیبر» سخنگوی وزارت امر به معروف حکومت طالبان گفته که جرگه پشتون ها در پاکستان توطئه آی اس آی است، نظرشما چیست؟

اگر در قالب جرگه بر طالبان فشار وارد شود و یا توجه مردم به آن جلب شود، این خطر وجود دارد که طالبان در پرتو مطالبات این جرگه در سراسر جهان به رسمیت شناخته شوند. طالبان بر این باور است که آنها در افغانستان یک سیستم سختگیرانه و ظالمانه را اداره می‌کنند و این باعث فشار بر آنها خواهد شد. بنابراین آنها در تلاش برای رفع این فشار، کل جرگه را توطئه آی اس آی قرار دادند. چرا که مسائل متنازعی بین دولت افغانستان و پاکستان وجود دارد. همچنین در مورد پیشنهادات دولت و ارتش پاکستان در میان طالبان افغانستان تردیدهایی وجود دارد و سیاست نظامی که در افغانستان در حال اجراست به طور کامل توسط ارتش پاکستان پذیرفته نیست و از دیگر سو طرفین بر یکدیگر اتهاماتی وارد می کنند و تجاوزاتی هم در مرزهای مشترک صورت می گیرد.

به این خاطر است که طالبان این را ضروری دانسته که برای رهایی از مطالباتی که به صورت فوری مطرح می شوند مسئله جرگه را یک مسئله امنیتی قرار دهد و اعلام کند که این یک جرگه سیاسی و افغانی نیست بلکه توطئه آی اس آی است.

در نهایت به نظر شما نتیجه این اقدام چه خواهد شد؟ دولت پاکستان و یا هم ارتش با این جنبش و مطالبات آنها چگونه برخورد خواهد کرد؟

من به طور کلی و اصولی نه تنها آن را اقدام بد و آسیب زایی نمی دانم بلکه آن را یک ارزش مثبت هم میدانم. چرا که جامعه ای که نزدیک به 15 الی 20سال به خاطر بی عدالتی ها آسیب فراوان دیده است و کار و زارعت و کشاوزی شان هم دچار خسارات شده است حداقل باید به آنها این حق داده شود که در مورد وضعیت خود بحث کنند و دلایل آن را مشخص کنند و ضمن  تجزیه و تحلیل این وضعیت مقصرین آن را شناسایی کنند و بعد از آن اقداماتی را برای ایجاد تغییرات و بهتر کردن این وضعیت اتخاذ کنند.

از این منظر و به عقیده من، جرگه اقدام بدی نکرده است و حتی باید آن را تحسین نیز کرد که از طریق مسالمت آمیز  مطالبات خود را مطرح کرده و حرفی از جدایی طلبی، آشوب و تفرقه نزده است و در چارچوب قانون و آیین اساسی از دولت و ارتش پاکستان مطالبات خود را مطرح کرده است و هیچ گونه اقدام خرابکارانه ای نکرده است و تمام مطالبات خود را به همان شیوه ی سابق مطرح کرده است و این به هرحال یک آزمون برای دولت و ارتش پاکستان است که آنها مطالبات برحق این جرگه را چگونه محقق می کنند و پاسخ می دهند.

و این یک سوال پیش روی حکومت افغانستان و پاکستان است و طبعا نمیتوان خیلی امیداور بود که آنها همه این مطالبات را به آسانی قبول کنند و بر آنها جامه عمل بپوشانند. این مسئله قدری مشکل خواهد بود. اما به هر حال این سوالی است که پیش روی آنها  قرار دارد.

تمام احزاب منصفی که در پاکستان وجود دارند بر این عقیده اند که این اقدامات و مطالباتی که مطرح شده جایزند و  دولت و یا ارتش پاکستان باید آنها را عملی و محقق کند. و به هرحال یک فشار بر روی آنها و یک سوال پیش روی هر دوی آنها (دولت و ارتش) در این زمینه وجود دارد و ترس پاسخگویی نیز درون آنها به وجود آمده است.

لینک کوتاه: https://irafnews.com/?p=38690

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *