رقابت حقانی‌ها و طالبان قندهاری؛ غلجایی‌ها و درانی‌ها برای حفظ حاکمیت پشتون متحد اند-ایراف

در نزدیک به سه سال گذشته، از جمله گزارش‌هایی که از شرایط داخلی افغانستان چه توسط رسانه‌های این کشور و چه توسط توسط نهادهای بین‌المللی منتشر شده، وجود اختلافات داخلی و درون‌گروهی طالبان به ویژه میان شبکه حقانی و طالبان قندهاری بوده است؛ به گونه‌ای که هرازگاهی این اختلافات به صورت بیرونی نمود پیدا می‌کند و در اظهارنظرهای افرادی چون سراج‌الدین حقانی خود را نشان می‌دهد. همچنین به زعم برخی تحلیلگران، طالبان قندهاری در پی افزایش قدرت خود هستند. در همین راستا ناظران سفر اخیر ملا هبت الله آخوندزاده؛ رهبر طالبان که در قندهار مستقر است به کابل را نتیجه همین رقابت بر سر قدرت بین طالبان قندهاری و شبکه حقانی می‌دانند. بربنیاد این برداشت، علل این اختلافات و زمینه‌های تداوم و تشدید آن در حال حاضر پرسش‌هایی را برانگیخته و پایگاه خبری تحلیلی ایراف برای یافتن پاسخ آن با دکتر مجتبی نوروزی؛ دیپلمات پیشین و کارشناس مسائل افغانستان به گفت‌وگو پرداخته است.

به عنوان پرسش نخست، طالبان قندهاری و شبکه حقانی از لحاظ تباری، ریشه و خاستگاه جغرافیایی چه تفاوت هایی با یکدیگر دارند؟

ما اساساً با دو گروه پشتون در تاریخ معاصر افغانستان مواجه بودیم. حتی پیش از شکل گیری موجویت سیاسی مستقلی به نام «افغانستان» ما در مناطق جنوبی و شرقی افغانستان امروز و بخش هایی از پاکستان امروزی با محوریت و مرکزیت شهرهای هرات، قندهار، پیشاور و بعدها جلال آباد یک درگیری، نزاع و رقابت بین پشتون های درانی در جنوب و پشتون های غلزایی در شرق افغانستان داشتیم. این‌ها همواره بر سر تصاحب و حکمرانی شهرهای هرات و قندهار با یکدیگر رقابت داشتند و مناسبات آن‌ها با حاکمان بیرونی به جهت این که این منطقه همواره محل منازعه امپراتوری گورکانی هند و صفوی ایران بوده، در همکاری و همراهی این دو گروه بوده و معمولاً درانی ها یا پشتون های جنوبی با حاکمیت ایران رابطه نزدیکی داشتند و غلزایی ها با حاکمیت گورکانی هند.

اما بعد از شکل گیری حاکمیت مستقل در افغانستان از 1747 به بعد به نوعی یک رقابت و در عین حال یک تقسیم کار بین این دو گروه اتفاق افتاد که معمولا حاکمان از قبایل درانی بودند – البته استثناهایی هم وجود دارد – و نیروهای نظامی در اختیار غلجایی ها که اما امروز در رقابت بین شبکه حقانی که به یک تعبیر پشتون های غلجائی و مشرقی را نمایندگی می کند و طالبان قندهاری که پشتون های درانی را نمایندگی می کند، می‌بینیم که این را می توانیم امتداد رقابت ها و منازعه سیاسی که همواره در بین این ها وجود داشته است در وضعیت فعلی ببینیم.

البته که این ها تقریباً از دوره عبدالرحمن به بعد تلاش کردند یک حاکمیت متمرکز مبتنی بر پشتون ها را بر مناطق پشتون نشین افغانستان کنونی تحمیل کنند، یک نوع همکاری و همراهی بین این ها ایجاد شد و تلاش کردند که از اصل حاکمیت پشتون همواره دفاع و حمایت کنند؛ به طوری که در جاهایی که اصل حاکمیت پشتون در خطر بوده رقابت این ها به نوعی همکاری تبدیل شده است که اکنون همکاری آن ها در سطح حاکمیت طالبان فعلی را می توان از این منظر، تبیین کرد.

گفتنی است که شبکه حقانی نقشی مهم در به قدرت رسیدن طالبان داشته است. از طرف دیگر، سازمان ملل متحد در گزارشی، از شبکه حقانی به عنوان رابط اصلی بین طالبان و القاعده گروهی که آنها نیز نقش مهمی در پیروزی طالبان داشت، یاد کرد. با توجه به این مساله سهم این شبکه از قدرت در افغانستان چقدر بوده؟ شبکه حقانی در افغانستان مشخصا به دنبال چیست؟

اساساٌ شبکه حقانی از ابتدای تاسیس، شکل گیری و افزایش حجم نقش آفرینی در مسائل سیاسی داخلی افغانستان، همواره نقش رابط بین جریانات عربی و گروه های معارض در افغانستان را برعهده داشته است و ارتباط خوبی هم با جریانات افراط گرا در داخل پاکستان و همچنین با جریانات تندرو در کشورهای عربی داشته است و یکی از مرزهای جذب منابع جاری شده به سمت افغانستان از سمت کشورهای عربی چه از مجاری رسمی و چه غیررسمی را برعهده داشته است.

پیشنهاد:   متقی در دیدار مسئول آسیایی صلیب سرخ: تصویر واقعی از افغانستان ارائه دهید

این امر قدرت و قوت این شبکه را افزایش داده و همیشه نقش رابط را بین هرگروه که ریشه در کشورهایی عربی داشته با  بدنه جریانات مخالف در داخل افغانستان را داشته است که این نقش را در دوره های مختلف بین طالبان و این گروه ها انجام داده است. این دلایل به این شبکه هم منابع مالی قدرتمند داده است و هم یک ساختار منظم و ایدئولوژی منسجم و هم اینکه بر اساس این توانمندی تاریخی که غلجائی ها در توسعه نیروهای نظامی داشتند، بازوی نظامی قدرتمندی هم برای طالبان به ویژه در مناطق شرقی بوده است.

یعنی با وجود اینکه به لحاظ تعداد و حجم، جریان خیلی بزرگی نیست؛ اما به لحاظ نقش آفرینی به دلیل ویژگی هایی که عرض کردم،جریان نقش آفرینی بوده و همواره تلاش کرده است تا آن ضعف خود را که کوچک بودن به لحاظ تعداد و حجم است با ایفای نقش مکمل و موثر با سایر گروه ها پررنگ و تقویت کند.

لذا ما می‌بینم که این شبکه در جریان روی کارآمدن طالبان هم نقش جدی داشت و تلاش کرد خود را تنظیم کند با طالبان و مهم ترین بخشی هم که برعهده گرفته است، رسیدن به وزارت کشور است که مهم ترین وزارتخانه در داخل افغانستان است و نقش مهمی در کنترل مناطق مختلف افغانستان می تواند داشته باشد. و حتما اگر احساس کند این سهم اش از سفره قدرت در افغانستان دچار کاهش خواهد شد می تواند مشکلاتی را برای جریان محوری طالبان ایجاد کند.

دلیل اصلی اختلافات حقانی با حلقه طالبان در قندهار چیست؟ پیشینه تباری این اختلافات چه بوده است؟ از طرف دیگر، کدام گروه در قدرت افغانستان در طول تاریخ سهم بیشتری داشته و چرا؟

اختلافات محور اصلی قدرت است که دو وجه متفاوت دارد: یکی سهم از قدرت و دیگری چگونگی اداره قدرت برای استمرار استفاده از آن است. در موضوع سهم از قدرت مشخص است که هیچ کدام از دو گروه نمی خواهند سهم شان از قدرت کاهش یابد. و حتی اگر کوچکترین تصوری ایجاد بشود که جریان قدرت به سمت افزایش میزان قدرت گروه دیگری در حرکت است، به هرحال این منجر به نوعی نارضایتی در طرف مقابل خواهد بود، اختلافات را دامن خواهد زد و گروه مقابل تلاش می کند با ابزارهایی که در اختیار و کنترل دارد، بتواند جایگاه خود را به جایگاه قبلی برگرداند.

اما یک مساله مهم تر وجود دارد و آن هم این است که به هرحال، هردو گروه می دانند که قدرتی را که به دست آورده اند نباید به سادگی از دست بدهند و باید بتوانند این قدرت را به صورت مستمر در اختیار بگیرند و تثبیت کنند؛ اما این ثبیت قدرت اختلافات را به سمت مسیر حکمرانی می برد. به نظر می رسد که در این مسیر دو اختلاف جدی وجود دارد. به هرحال، حقانی جریانی است که ارتباطاتش با جریانات بیرونی بسیار بیشتر است و به تعبیری دنیا دیده تر است و تلاش می کند یک مقدار عمل گرایانه تر، عمل کند. در مقابل احساس می شود که حلقه قندهار کمی سنت گراتر عمل می کند. و این اختلاف در نوع اعمال قدرت ممکن است جاهایی خود را نشان دهد.

مساله بعدی در اتحاد و ائتلاف های بیرونی است. به نظر می رسد که در این سطح، جریان حقانی با توجه به آن عمل گرایانه بودن و تفسیری که دارد تلاش می کند که رابطه اش را از کانال جریان سعودی-اماراتی با ایالات متحده برقرار نگه دارد و از این طریق قدرت را در بین حاکمان فعلی حفظ کند.

ولی هسته مرکزی قدرت در قندهار، به نظر می رسد تلاش می کند در عین حال که ژست استقلال خواهانه خود را حفظ کند، به نوعی تعادل هم بین بازیگران بیرونی ایجاد می کند و این هم می تواند منشا اختلاف بین شبکه حقانی و طالبان قندهاری باشد که ممکن است در جاهایی خود را نشان دهد. مخصوصاً اگر در جایی قدرت و تداوم قدرت حاکمان فعلی از بیرون با تهدید مواجه شود.

اما اینکه در طول تاریخ کدام یک بیشتر نقش داشتند، به هرحال، جریان سنتی قدرت نقش بیشتری داشته؛ اما این شرط کافی برای اینکه قدرت را بتواند در ادامه حفظ کند، نیست.

پیشنهاد:   اشرف غنی: صبر مردم نامحدود نیست؛ شمشیر و انفجار مشروعیت نمی‌آورد

سفر اخیر ملا هبت الله آخوندزاده به کابل را بسیاری در راستای تحکیم و کنترل کامل قدرت توسط طالبان قندهاری می دانند. به زعم برخی از تحلیلگران این سفر در پی رفع اختلاف بین این دو گروه و بازی قدرت طالبان قندهاری بود؛ اما آیا طالبان قندهاری موفق بوده اند؟ در تسلط بیشتر بر قندهار برتری آنها نسبت به شبکه حقانی چه بوده و از طرف دیگر، شبکه حقانی چه ابزارهایی در برابر طالبان قندهاری دارد؟

مهم ترین ابزارهایی که طالبان قندهاری در دست دارند، اولا ساختار ایدئولوژیکی است که بنا کرده اند. یعنی ساختار «امارت» و جایگاه «امیرالمونینی» که تصویر کردند و آن را مبنا و منشا اتحاد و ائتلاف نیروهای موجود در درون طالبان تصویر می کنند که هرنوع سرکشی و مخالفت در جزئیات دستورات «امیرالمومنین» را مترادف با نوعی تجزیه طلبی و تضعیف ساختار قدرت طالبان جا انداختند و این یک وضعیت و جایگاه بسیار خاص و ویژه به قندهار می دهد.

آن ساختار سنتی قدرت در افغانستان که معمولا قدرت را در قندهار و در بین پشتون های جنوبی تصویر می کنند آن هم یک منشا است؛ اما به هرحال به نظر می رسد که انسجام بیشتر شبکه حقانی، بهره مندی از قدرت نظامی، پشتوانه خارجی و پول و ثروتی است که ممکن است در اختیار این جریان باشد و می توان آن ها را به عنوان ابزارهای قدرت حقانی دانست.

در هر صورت به نظر می رسد که این سفر در پی آن بوده که اجازه ندهد انسجام درونی طالبان از بین برود. به هرحال با هر وسیله و امکانی که باشد قدرت به صورت منسجم در اختیار گروه های طالبان قرار بگیرد مگر اینکه حجم قدرت طلبی  یک جریان آنقدر افزایش پیدا کند که امکان ائتلاف را از بین ببرد.

با توجه به سوال قبلی این سفر چه تاثیری بر ساختار سیاسی افغانستان در شرایط کنونی و بر آینده سیاسی این کشور می گذارد؟

به نظر می رسد که این سفر در کوتاه مدت می تواند به استمرار انسجام داخلی طالبان تا حدی کمک کند و برخی مسائل و مشکلات داخلی را برطرف کند و در نتیجه تا حدی شکاف های موجود را به تاخیر و به تعویق بیاندازد؛ اما به نظر می رسد که نشانه جدی برای بازیگران بیرونی باشد که این اختلافات و مسائل را جدی تر بگیرند. و این می تواند بر نوع تعامل بازیگران بین المللی با حکومت سرپرست افغانستان اثر جدی بگذارد و این ها  را در مسیری که شروع کرده اند برای اینکه به تعامل بیشتر برسند، دچار تردید بکند و در نهایت خیلی نشانه مثبتی را به بیرون مخابره نمی کند.

با توجه به سفر اخیر سراج الدین حقانی به امارات و ارتباط احتمالی اختلافات او با طالبان قندهاری که به قطر نزدیک هستند، ارزیابی شما از این سفر چیست؟

در پاسخ به این سوال باید گفت که حکومت سرپرست افغانستان یکی از تلاش هایش در این سه سال اخیر این بوده که بتواند بین بازیگران بیرونی موازنه ایجاد کند. این موازنه چند سطح دارد: یک: موازنه بین هند و پاکستان. دوم موازنه بین محور اسلام اخوانی با مرکزیت قطر، ترکیه و محور اسلام وهابی با محوریت سعودی و امارات. و سوم موازنه هم در سطح بین المللی به ویژه میان چین و آمریکا.

به نظر می رسد این حفظ موازنه به شکل جدی به موازنه در سطح جناح های مختلف در داخل طالبان گره خورده است. این سفر را می توان در راستای جلب حمایت بیرونی از سوی حقانی ها و جریان اماراتی-سعودی در مقابل جریان محور قطر- ترکیه دانست؛ چون طالبان قندهاری نزدیکی قابل توجهی به قطر دارند. شاید حقانی با توجه به سوابق روابطش با عربستان و امارات خواسته این مورد را به طالبان قندهاری یادآور شده باشد که یک فضای رقابتی هم در بیرون و در جلب کمک های بیرونی برای رقابت در موازنه قدرت داخلی در اختیار داریم.

لینک کوتاه: https://irafnews.com/?p=24185

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *