با گسترش موج بازداشت و ادامه اخراج پناهجویان غیرقانونی افغان از کشورهای منطقه از جمله در ایران به جستجوی شرایط حاکم بر شهر با یکی از مهاجرین افغانستانی روبهرو شدم که به صورت غیرقانونی در ایران زندگی میکند.
به گزارش ایراف، این روزها در خیابانهای پایتخت دیدن و هم صحبت شدن با مهاجرین افغانستانی کار سختی نیست، کافی است سر بچرخانیم تا کمتر از یک دقیقه یکی از آنان را ببینیم. من خوششانس بودم که این مهاجر افغانستانی حاضر به گفتگو با من شد. پیشتر از این امکان با توجه به ترس افغانستانیها از بازداشت و اخراج شدن گاهی میسر نمیشد.
همین اولین سوالی بود که از او پرسیدم چرا برخی از مهاجرین از گفتگو درباره مسائل مهاجرت و مهاجرین واهمه دارند. میگوید: خوب واضح است شاید شما یک مامور باشید گاهی شده که یک فرد با لباس شخصی اقدام به بازداشت مهاجران میکند حتی برای خودم نیز اتفاق افتاده که فردی در کنارم ایستاده بود با لباس معمولی. دستم را گرفت و خیلی آرام از من پرسید ایرانی هستی یا افغانی؟ راستش را بگو. من هم گفتم افغانیام. گفت اقامت داری؟ گفتم نه. گفت چون راستش را گفتی کاری به کارت ندارم.
این مهاجر افغانستانی حالا بیش از دو سالی میشود که به افغانستان نرفته است. او میگوید: سری پیش که در ایران بودم ۷ سال و ۸ ماه به افغانستان نرفتم.
دیروز دوستانش به او اطلاع دادهاند که آنها را گرفتهاند. دوستانش حال او را جویا شدهاند. پرسیدم: تو چطور گرفتار نشدی؟ گفت: محل کار من در یک کوچه بن بست است و معمولا پلیس به آنجا نمیآید.
از او پرسیدم: دوستانت چگونه دستگیر شدهاند؟ گفت: در محل ساختمان بودند که پلیس به آنجا میرود و همه آنها را دستگیر میکند آنها الان در اردوگاه عسگرآباد هستند.
از او پرسیدم: آیا دوستانت اقامت دارند یا به صورت غیرقانونی در ایران هستند؟ گفت: چند نفری از آنها اقامت دارند.
برایم سوال شد که آیا پلیس افراد دارای اقامت را هم دستگیر کرده و اخراج میکند. گفت: بله در خیابان و در لحظه بازداشت هیچ فرقی بین قانونی یا غیر قانونی بودن وجود ندارد؛ اما وقتی به عسگرآباد رفتی، آنجا وقت داری تا مدارکت را نشان دهی و خلاص شوی.
میگفت: الان چند روزی است که طرح برخورد و بازداشت مهاجران غیرقانونی افزایش و شدت پیدا کرده است. برایم سوال شد که مگر میدانید چه زمانی طرح شدت مییابد و جدیتر میشود؟ میگفت مانند طرح موتورگیری است. موتوریها به همدیگر اطلاع میدهند که سر برخی چهارراهها یا میدانهای اصلی شهر ماموران برای گرفتن موتورهای متخلف ایستادهاند. طرحهای افغانیبگیر هم همینطور است. همه به هم اطلاع میدهند که مثلاً چه روزهایی و در چه مکانهایی بیشتر ماموران حضور دارند.
مثلاً میدان تجریش، میدان ولیعصر و میدان انقلاب از جاهایی است که زیاد اتفاق میافتد ماموران افغانیبگیر حضور داشته باشند. به جز کسانی که لباس معمولی دارند، ماموران موتورسوار ناجا از کسانی هستند که به نظر ما حتماً افغانیبگیر به نظر میرسند.
از او پرسیدم چرا به افغانستان برنمیگردی؟ آیا دلت برای خانوادهات تنگ نمیشود؟ گفت: چرا مگر من احساس ندارم، اما نمیخواهم به افغانستان برگردم چون افغانستان کار ندارد. اینجا کار هست. من مجبورم این تنهایی و جدایی را تحمل کنم تا برای زن و بچهام نان در بیاورم. افغانستان کاری نیست. اگر اخراج شوم دوباره به ایران برمیگردم چون چارهای ندارم.
این مهاجر افغانستانی میگفت: امروز هم طرح افغانیبگیر شدید است و مجبورم در اماکن عمومی حاضر نشوم. به خصوص خروجی ایستگاههای مترو از جاهایی است که حتماً مأموران حضور دارند. ما افغانستانیها کمتر با ماشین شخصی یا تاکسیهای اینترنتی جابجا میشویم و به دلیل ارزانی و در دسترس بودن معمولاً از مترو استفاده میکنیم، برای همین پلیس بسیاری از نیروهای خود را در خروجی این ایستگاهها مستقر میکنند. بسیار اتفاق افتاده که تا دم خروجی رفتهام و با دیدن ماموران پلیس بازگشتهام. البته اگر مأموران متوجه این اتفاق بشوند حتماً به دنبال ما خواهند آمد.
او میگفت: ترسی از گرفتار شدن ندارم نهایتش این است که مرا میگیرند و با خود به افغانستان میبرند اما اگر بترسی در هر لحظه چند برابر سختی گرفتار شدن را به خود تحمیل میکنی. ترس برادر مرگ است اگر من بترسم نمیتوانم زندگی کنم پس نمیترسم.
در این رابطه مطالعه مهاجران غیر قانونی در راه ایران؛ راه حل چیست؟ پیشنهاد می شود.